+ نوشته شده توسط فداییان رهبری در
و ساعت
10:49 |
وی درگفتگو با خبرگزاری مهر با بیان اینکه منافع ما و هم امنیت ملی ما خلاصه در مرزهای جغرافیای رسمی نیست، بیان داشت: «بخش زیادی از منافع و امنیت ما در کشورهای دیگر است. هیچ کشوری نمیتواند مرزها را دور خود ببندند و بگوید ما به جایی کار نداریم. منافع ما در لبنان است، در عراق است، در فلسطین است؛ امنیت ما در آنجا است و ما بین منافع ایران و منافع غزه و لبنان تضادی نمیبینیم.»
یونسی ادامه داد: « بنابراین اینکه بگوییم ما به این کشورها کار نداریم، اشتباه است و همانهایی که این شعار را سر می دادند، سرانشان این حرف را قبول ندارند و در زمان خودشان به گونه ای دیگر عمل میکردند. مثلا در زمان خاتمی بیشترین کمک ها به سوریه و لبنان انجام گرفت و من خودم بیشترین کمکها را به دستور وی انجام دادم، از استقرار سیستمهای امنیتی گرفته تا کمک های آموزشی. بنابراین هر دولتی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، باید منافع جمهوری اسلامی را دنبال کند. چرا که در اینجا تصمیمات شورای عالی امنیت ملی است که به تائید عالیترین مقام میرسد و بر همان اساس ما منافعمان را دنبال میکنیم.»
وی با بیان اینکه شعار « نه غزه نه لبنان ... » شعار ضد انقلاب بود، گفت: « اما آن شعار، شعار مردم نبود. آن شعار، شعار ضد انقلاب بود که بین مردم رواج دادند و عده کمی نیز این شعار را سر دادند و بعد هم چماق شد که هر مخالف سیاسی را با آن چماق بکوبند. من از اول در جریان شکلگیری آن شعار بودم. خیلی از کسانی که در خارج منتقد بودند، تلاش کردند که این شعار به ایران نیاید اما سلطنتطلبها این شعار را آوردند و عدهای هم ندانسته ممکن است آن شعار را گفته باشند ولی به هیچ وجه اصلاحطلبان با این شعار موافق نبودند. همچنانکه در ۲۲ بهمن هم در راهپیمائی و همراه همه مردم با صدای بلند میگوییم «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران»[1]
پزشکان سیاستپیشه که مصداق عملی شعار « نه غزه، نه لبنان ...» شدند
اما مواضع اصلاحطلبان در بعد سیاست خارجی نشان میدهد که آنان به این شعار معتقد بوده و برخی از افعالی سیاسی خود در حوزه بین الملل را بر اساس تئوری این شعار هماهنگ میکردند.
موضع اصلاحطلبان در زمینه بحران داخلی سوریه که بیشتر یک بحران بین المللی با دخالت قدرتهای غربی برای ساقط کردن حکومت بشار اسد بود، یکی از همین موارد است که پایبندی عملی اصلاحطلبان تندرو به شعار « نه غزه، نه لبنان ... » که شعار ضد مقاومت است، را اثبات میکند.
بعد از وقوع بیداری اسلامی در خاورمیانه و ظاهرسازی غرب برای براندازی حکومت سوریه در پوشش جنبشهای مردمی برخی از اصلاحطلبان تندرو وارد میدان شده و با دیکتاتور خواندن رئیسجمهور سوریه نامه اعتراضی به وی نوشتند که ادامه راه منافع غرب در این کشور بود.
اصلاحطلبان تندرو در این زمینه نیز تحت پوشش صنفی دست به کار پیگیری منافع سیاسی جناحی خود شدند و با پوشش سفید پزشکان که نمادی از صلحطلبی است به بشار اسد نامهای اعتراضی نوشتند.
در اين نامه كه به امضاي اصلاحطلبانی چون مصطفي معين، ايرج فاضل، قربان بهزادياننژاد، محمدرضا خاتمي، علي تاجرنيا، علي شكوريراد، فاطمه رمضانزاده و ۲۰۰ نفر ديگر از افراد رسيد، امضاكنندگان به تحصيل بشار اسد در رشته پزشكي و سوگند او «براي نجات جان انسانها» اشاره کرده و از اينكه كسي با چنين سوگندي «آمر اين وقايع» ( به زعم اصلاحطلبان جنایات) است، ابراز تاسف كردهاند.[2]
این درحالی بود که این افراد به پشت پرده و گروههای تندرویی که با تئوری سلفیگری و وهابیگری به کشتار مردم بیگناه سوریه دست زدند و بدون جرم و خطایی راسها را از تن جدا کردند، توجه نکردند و تنها حکومت بشار اسد را هدف آماج و حملههای شدید خود قرار دادند. تبعیت محض از سیاستهای آمریکایی و عدم صداقت در گفتار و قول این افراد که خود را در قالب جامعه پزشکی جا زدند از جمله مواردی است که در نامه اعتراضی اصلاحطلبان مورد انتقاد جریانات مختلف در آن زمان قرار گرفت. [3]
سئوالاتی که در آن زمان از اصلاحطلبانی که چنین نامهای را برای بشار اسد نوشتند میَشد، این بود که این افراد با چه شاخصه و معیار و منطقی به حمایت از مخالفان حکومت سوریه پرداخته و مخالفان بشار اسد را چگونه اثبات می کنند؟ چگونه از مخالفان اسد و با چه منطقی حمایت می کنید؟! آیا از ماهیت این افراد خبر دارند؟ آیا فقط بر پایه مخالفت با کسی می توان از گروهی دیگر که هیچ شناختی از آنان وجود ندارد، حمایت کرد؟! حمایت این افراد از مخالفان بشار اسد بر پایه چه اصول سیاست خارجی در جمهوری اسلامی ایران میگنجد؟
روشنفکر آزادیخواه؛ درک عملی اصلاحطلبان از گروههای تکفیری چون داعش
اما کم کم با آشکار شدن ماهیت مخالفان حکومت سوریه، مواضع اصلاحطلبان با چرخش فاحشی روبرو شد. اصلاحطلبان دراین زمینه با سکوت در برابر جنایات گروههای تکفیری سعی کردند مواضع گذشته خود را به دست فراموشی بسپارند.
این درحالی بود که صحنه سوریه نشان دهنده آن بود که آمریکا و کشورهای مرتجع عربی سعی دارند با تغییر حکومت این کشور عمق استراتژی ایران را کور کرده و به محور مقاومت در منطقه خاورمیانه ضربه مهلکی بزنند و ارتباط ایران با لبنان را قطع کنند.
در همین رابطه برخی از اصلاحطلبان نیز با وقوف بر اینکه نباید پایگاه سوریه به عنوان یک متحد دیرینه از دست برود، بازهم براساس نظریات به اصطلاح اصلاحطلبانه خود بیان داشتند که بایستی انتقال قدرت در سوریه شکل بگیرد و سوریه به سمت دمکراتیزه شدن حرکت کند.
در این زمینه در نشریه آسمان نوشت: «اما اگر انتقال قدرت در سوریه بهصورت دموکراتیک و به نیروهای دموکرات صورت گیرد کابوس تازهای بر کابوسهای صهیونیسم افزوده خواهد شد. "چهارشنبه خونین دمشق" نشان میدهد که اوضاع سوریه به شدت در معرض میلیتاریزه شدن است و تنها راهحل سوریه دموکراتیزه شدن سریع است.»[4]
این درحالی است که آمریکاییها در این زمینه پیبرده بودند که آلترناتیوی برای حکومت بشار اسد وجود ندارد و با توجه به جنگ داخلی که در سوریه با حمایت کشورهای مرتجع عربی صورت گرفت، ممکن است گروههای تندرو مانند داعش و جبهه النصره که جنایات فراوانی را در این مدت در سوریه انجام دادند، روی کار بیایند.
افکار اصلاحطلبان در مورد گروههای تکفیری نیز نشان دهنده آن است که اعضای این جریان سیاسی درک درستی از این گروهها و ماهیت آنها ندارند و بر این اساس تحلیلهایی که ارائه میدهند نیز نه تنها معقول نیست؛ بلکه ممکن است در مقام عمل به فاجعه بیانجامد.
در این راستا محمد قوچانی در مناظره با ابراهیم فیاض تحلیلی جالب توجه از داعش ارائه کرد و این گروه تروریستی را روشنفکر نامید. گرچه این افراد از روشنفکری تعریف خاص خود را دارند اما به طور خاص در این گفتار مضمون روشنفکری مترادف آزادیخواهی است. بر این اساس قوچانی داعش را یک گروه آزادیخواه میخواند!
وی در این باره با اشاره به یکی از مقالات خود میگوید:« در این مقاله عبارت هایی از حنیف نژاد را آورده ام که ما نباید چیز زیادی بخوانیم ما فقط باید قرآن بخوانیم. من حنیف نژاد را با توجه به سوابق درخشانش در سن جوانی تحسین می کنم و در جای خود قابل ارزش اند. این که ما فقط قرآن بخوانیم و به چیز دیگری نیاز نداریم، فاصله اش با طالبان و داعش چیست؟ این ها علوم انسانی را به نوعی انکار می کنند. شما در القاعده مهندس هم می بینید و به نظرم این خیانت ژورنال است که کسی اگر دستار به سر بست بگوییم آخوند است. به نظر من آخوند یعنی آقای سیستانی. شما ببینید در عراق چگونه مدبرانه برخورد می کند و داعش را هم ببینید. داعش روشنفکری است و این آخوند. من می خواهم بگویم که دوگانه ما این بوده است که آخوند ضد آزادی و روشنفکر آزادی خواه است. من می خواهم بگویم که داعش و القاعده و بن لادن دارای ریشه های روشنفکرانه هستند.»[5]
البته شعار « نه غزه نه لبنان ... » یک شعار داخلی و مختص به اصلاحطلبان ایران نیست؛ در سوریه قبل از بروز جنگ داخلی همین شعار با عنوان «لاحزبالله، لا ایران» تکرار شد که با توجه به این موضوع میتوان بیشتر از پیش به ماهیت این شعار انحرافی پی برد.
اما با این حال شعار «نه غزه نه لبنان ... » برخلاف نظر یونسی نه تنها یک چماق نیست است؛ بلکه تاکتیکی است که در برههای از زمان جریان اصلاحات سعی داشت با ظاهر عوام فریب آن به نفع خود بهرهبرداری کند و در برههای نیز به عنوان یک ایدئولوژی در مواضع خارجی بدان عمل کرد اما اینکه پس از مدتی بطلان این شعار در برابر شعارهای انقلاب اسلامی از جمله « نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» اثبات شد و به عنوان یک چماق بر سر کسانی که آن را سر دادهاند، فرود آمد، نبایستی دیگران را سرزنش کرد.
درواقع این جناح سیاسی باید بر اشتباهات خود معترف باشد تا دیگران را متهم کند. این درحالی است که هنوز هم برخی این شعار را درست میدانند.[6] از این جهت راه درست در برائت از این شعار این نیست که آنرا تنها منتسب به براندازان فراری کنند بلکه بایستی با پذیرش اشتباه با آزاداندیشی که همواره این جریان سیاسی شعار آن را داده است در مقام عمل نسبت به اصلاح این تفکر انحرافی در جامعه بکوشند.
تنها ره سعادت : ایمان ، جهاد ، شهادت
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: شعار , غزه, لبنان, روشنفکر , داعش, انقلاب اسلامی, چماق , ,